اینجـــا آرامگــاه بــغض هـــای من است آهسته بیــآ..نمــی خواهـــم شیشه ی ارامششان بشکند......
دارم دور میشم ....
دارم از روشنایی ها دور میشم ....
دارم تو گودال پر از سیاهی غرق میشم ....
هوا بده ...
حالم بده...
من نمیتونم ....
داره می بلعتم ... مرگ داره منو می بلعه و اکنون هیچ راه گریزی نیست ...
نظرات شما عزیزان:
ϰ-†нêmê§ |