خدااااا خداااااااااااااا خدااااااا خداااااا
دلم میخواد اسمتو فریاد بزنم با بلند ترین صدای ممکن تا شاید منو ببینی شاید منو نگاه کنی ...
دلم میخواد اسمتو فریاااد بزنم تا شاید شایددد دلت بسوزه برام
خدایا من دارم میسوووزم دارم میسوزم تو اتیشی که خودم به پا کردم دارم میسوزم
هرچی هم فریاد میزنم هیشکی نمیفهمه هیشکی نمیشنوه
خدایا مگه من جز تو کیو دارم؟چراااا خدایا چراااا چرا صدامو نمیشنویی؟؟چرا نگام نمیکنی چررراااا
خدا پرسید می خوری یا می بری؟
ومن گرسنه پاسخ دادم میخورم ...
چه میدانستم لذت ها را می برند
و حسرت هارا می خورند...
اگر دروغ رنگ داشت هر روز شايد
ده ها رنگين کمان از دهان ما نطفه می بست
و بی رنگی کمياب ترين چيزها بود
میگن سکوت علامت رضاست....
اما من میگم نه بعضی وقتا سکوت میکنی...
چون اینقدر رنجیدی که نمی خوای حرف بزنی...
بعضی وقتا سکوت میکنی چون واقعا حرفی برای گفتن نداری...
گاهی موقع ها سکوت یه اعتراضه....
گاهی موقع ها هم انتظاره.
اما بیشتر وقتا سکوت...
واسه ی اینه که هیچ کلمه ای نمی تونه...
غمی رو که تو وجودت داری توصیف کنه ...
ومن در هجوم این مصیبت تنها سکوت میکنم ...
و عشق تنها عشق تورا به گرمی یک سیب میکند مانوس
و عشق تنها عشق مرا به وسعت اندوه زندگی ها برد مرا
رساند به امکان یک پرنده شدن ....
شب هزار چشم دارد و روز فقط یکی
ولی با فروخفتن خورشید روشنی از همه ی زندگی محو می شود...
عقل هزار چشم دارد و دل فقط یکی
ولی با فرو مردن عشق درخشش از همه ی زندگی محو می شود...
به لبهاي ساده ات بياموز......!
لبهاي وحشي هر هرزه اي لايق بوسه هاي آتشينت نيست.....!
كسي را ببوس كه حرمت بوسه را بداند....!
و حداقل به خاطر بوسه هايت.....
فردا كه از كنارت رد شد......
با نيشخند نگويد :" فاحشه....!
ديگــر با عروسک هایم بازی نمی کنـــم
بزرگ شـــده ام !
برای خودم عروســـکی شــــده ام
انقــــدر که بازی ام دادند
شکـــ نکـــــن !
آیــ●ــنده اے خوـاهــم ساختــــ کــه
گذشتـــه ام جلویش زآنــو بـــزند !
قـــرآر نیستــــ مـــن هـــم دلِ کَسِ دیگـــری را بسوزانـَــم !
برعکـــس کســے را کــه وارد زندگـــیم میشود
آنقـــــدر خــــوشـــبـ ♥ــتـــــ میکنــم کـــه
بـــه هر روزے کـــه جاے " او " نیستــــے
بـــه خودتـــــ لعنتـــــ بفرستــــے! !!
خداوندا جای سوره ای به نام عشق در قران تو خالیست ...
سوره ای که اینگونه اغاز شود «و قسم به روزی که قلبت را می شکنند و جز خدایت مرهمی برایت باقی نمی ماند...
اگر دور باشی و تپنده بهتر از این است که نزدیک باشی و زننده اگر این مفهوم را در رگ هایت جاری کنی دیگر نخواهی بود ....
چه کسی میگوید که گرانی شده است؟
دوره ی ارزانی است
دل ربودن ارزان
دل شکستن ازران
چه شرافت ارزان تن عریان ارزان
آبرو قیمت یک تکه ی نان...
و دروغ از همه چیز ارزان تر
قیمت عشق چقدر کم شده است
کمتر از اب روان و چه تخفیفه بزرگی خورده قیمت هر انسان...
حتی ادمهایی که معتقد هستند سرنوشت از پیش تعیین شده و قابل تغییر نیست موقع رد شدن از خیابان دو طرف را نگاه می کنند ...
تنها امید من که نا امیده
امیده من دوباره ته کشیده
لحظه به لحظه فکر نا امیدی
این لحظات امونم و بریدهاون که می گفت با دستای دل من
از قفس بی کسی آزاد شد
چی شد که با گریه ی من شاد شد
با شبنم اشک من آغاز شد
از وقتی رفت یه روز خوش ندیدم
خواستم دلم یه گوشه ای بمیره
خسته شدم چه انتظار سختی
یکی بیاد جون من و بگیره
قلب من از تپیدنش خسته شد
نبضم با ضربه های معکوس مرد
قلب من از خستگی خوابش گرفت
این دل نا امید و مایوس مرد
شاید صدای زخمیه دل من
مرحم زخم های دل تو باشه
شاید که قصه ی جدایی من
نزاره هیشکی از کسی جداشه
دارم دور میشم ....
دارم از روشنایی ها دور میشم ....
دارم تو گودال پر از سیاهی غرق میشم ....
هوا بده ...
حالم بده...
من نمیتونم ....
داره می بلعتم ... مرگ داره منو می بلعه و اکنون هیچ راه گریزی نیست ...
حس تهی بودن ...
حس خاموشی ....
حس درد ...
حس غم ....
از وقتی نیستی همه ی این حسا رو باهم دارم ....
برای یه لحظه هم که شده نگام کن god من تشنه ی نگاهتم
حتی اگر از همیشه سرد تر و یخ تر باشه ...
همه جا سیاهه ....
ترس وجودمو گرفته ...
می ترسم خیلی زیاد ...
از خوابیدن هم میترسم
میترسم بخوابم و ....
سه حرف همع ی ذهنمو پر کرده سه حرف که وحشت اور ترین زیبایی رو تشکیل میدن ....
مرگ ....
خاموشو بی سر و صدا روح زخمیمو فرا میگیره ...
گفتم:خستهام
گفتی: لاتقنطوا من رحمة الله
.:: از رحمت خدا نا امید نشید(زمر/53) ::.
گفتم: هیشکی نمیدونه تو دلم چی میگذره
گفتی: ان الله یحول بین المرء و قلبه
.:: خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال/24) ::.
گفتم: غیر از تو کسی رو ندارم
گفتی: نحن اقرب الیه من حبل الورید
.:: ما از رگ گردن به انسان نزدیکتریم (ق/16) ::.
گفتم: ولی انگار اصلا منو فراموش کردی!
گفتی: فاذکرونی اذکرکم
.:: منو یاد کنید تا یاد شما باشم (بقره/152) ::.
گفتم: تا کی باید صبر کرد؟
گفتی: و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا
.:: تو چه میدونی! شاید موعدش نزدیک باشه (احزاب/63) ::.
گفتم: تو بزرگی و نزدیکت برای منِ کوچیک خیلی دوره! تا اون موقع چیکار کنم؟
گفتی: واتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الله
.:: کارایی که بهت گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کنه (یونس/109) ::.
گفتم: خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور! من بندهات هستم و ظرف صبرم کوچیک... یه اشاره کنی تمومه!
گفتی: عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم
.:: شاید چیزی که تو دوست داری، به صلاحت نباشه (بقره/216) ::.
گفتم: انا عبدک الضعیف الذلیل... اصلا چطور دلت میاد؟
گفتی: ان الله بالناس لرئوف رحیم
.:: خدا نسبت به همهی مردم - نسبت به همه - مهربونه (بقره/143) ::.
گفتم: دلم گرفته
گفتی: بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا
.:: (مردم به چی دلخوش کردن؟!) باید به فضل و رحمت خدا شاد باشن (یونس/58) ::.
گفتم: اصلا بیخیال! توکلت علی الله
گفتی: ان الله یحب المتوکلین
.:: خدا اونایی رو که توکل میکنن دوست داره (آل عمران/159) ::.
گفتم: خیلی چاکریم!
ولی این بار، انگار گفتی: حواست رو خوب جمع کن! یادت باشه که:
و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمأن به و ان اصابته فتنة انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الآخره
.:: بعضی از مردم خدا رو فقط به زبون عبادت میکنن. اگه خیری بهشون برسه، امن و آرامش پیدا میکنن و اگه بلایی سرشون بیاد تا امتحان شن، رو گردون میشن. خودشون تو دنیا و آخرت ضرر میکنن (حج/11) ::.
گفتم: چقدر احساس تنهایی میکنم
گفتی: فانی قریب
.:: من که نزدیکم (بقره/۱۸۶) ::.
گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم... کاش میشد بهت نزدیک شم
گفتی: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال
.:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/۲۰۵) ::.
گفتم: این هم توفیق میخواهد!
گفتی: ألا تحبون ان یغفرالله لکم
..:: دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/۲۲) ::.
گفتم: معلومه که دوست دارم منو ببخشی
گفتی: و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه
.:: پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه کنید (هود/۹۰) ::.
گفتم: با این همه گناه... آخه چیکار میتونم بکنم؟
گفتی: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده
.:: مگه نمیدونید خداست که توبه رو از بندههاش قبول میکنه؟! (توبه/۱۰۴) ::.
گفتم: دیگه روی توبه ندارم
گفتی: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب
.:: (ولی) خدا عزیزه و دانا، او آمرزندهی گناه هست و پذیرندهی توبه (غافر/۲-۳) ::.
گفتم: با این همه گناه، برای کدوم گناهم توبه کنم؟
گفتی: ان الله یغفر الذنوب جمیعا
.:: خدا همهی گناهها رو میبخشه (زمر/۵۳) ::.
گفتم: یعنی بازم بیام؟ بازم منو میبخشی؟
گفتی: و من یغفر الذنوب الا الله
.:: به جز خدا کیه که گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/۱۳۵) ::.
گفتم: نمیدونم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتیشم میزنه؛ ذوبم میکنه؛ عاشق میشم! ... توبه میکنم
گفتی: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین
.:: خدا هم توبهکنندهها و هم اونایی که پاک هستند رو دوست داره (بقره/۲۲۲) ::.
ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرک
گفتی: الیس الله بکاف عبده
.:: خدا برای بندهاش کافی نیست؟ (زمر/۳۶) ::.
گفتم: در برابر این همه مهربونیت چیکار میتونم بکنم؟
گفتی:
یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما
.:: ای مؤمنین! خدا رو زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشتههاش بر شما درود و رحمت میفرستن تا شما رو از تاریکیها به سوی روشنایی بیرون بیارن. خدا نسبت به مؤمنین مهربونه (احزاب/۴۱-۴۳)
خدایا من در کلبه ی فقیرانه ی خود چیزی دارم که تو در عرش کربیایت نداری ...
من خدایی چون تو دارم و تو خدایی چون خود نداری ....
همیشه میخندم
مگه کار دیگه ای هم میتونم بکنم؟
هه ....
همه فکر میکنن از روی دلخوشی میخندم ...
حق دارن روزای سیاهمو نمی بینن ...
روزایی که همش بدون توعه ...
تو اون بالا من این پایین ...
عرش و فرش هه ....
زندگی عوضی از قهوه تلخ تره ...
ϰ-†нêmê§ |
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد